English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 99 (6441 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Not that I remember . U تا آنجا که من یاددارم خیر ( اینطور نبوده )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
psilanthropism U عقیده باینکه مسیح جز انسان نبوده
psilanthropy U عقیده باینکه مسیح جز انسان نبوده
We've never had it so good. <idiom> U وضع [مالی] ما تا حالا اینقدر خوب نبوده است.
chance medley U ادم کشی اتفاقی که باسوء قصدنبوده وغیرعمدی هم نبوده است
to prove an a U اثبات اینکه شخص هنگام وقوع جرم دران محل نبوده
necessaries U در CLمنحصر به مایحتاج اولیه زندگی نبوده بلکه به وضع زن و اطفال بستگی دارد
deferred exit U انتقال کنترل به یک زیربرنامه در زمانی که قابل پیش بینی نبوده و حادثهای غیر مترقبه ان را مشخص میکند
so U اینطور
thus U اینطور
Thus . this way. U اینطور
So that is how it goes . U که اینطور
like this U اینطور
this way U اینطور
in such a way [manner] <adv.> U به اینطور
like that U بدینگونه اینطور
Such is not the case . That is not so. U اینطور نیست
Please write it like this (this way). U اینطور بنویسید
write this way U اینطور بنویسید
so and so U اینطور وانطور
so-and-so U اینطور وانطور
quite so U دقیقا اینطور
It seems as if. . . . U اینطور به نظر میا ید که...
So it appears ( looks , seems ) that … U اینطور بنظر می آید که ...
I suppose so, yes. U من اینطور حدس می زنم. بله.
Supposing that is the case . U بفرض اینکه اینطور باشد
This is generally like that. U به طور کلی اینطور است .
Is that so ?You dont say. U چه میگه ( جدا"اینطور است )
He told me in so many words . U عینا" اینطور برایم گفت
i shoudel hardly think so U گمان نمیکنم اینطور باشد
Looks that way, doesn't it? U اینطور به نظر می رسد نه؟ [اصطلاح روزمره]
Boys will be boys. U پسرها حالا دیگه اینطور هستند.
It is in the nature of things. U این موضوع ذاتا اینطور است.
wellŠwhat of it? U بسیار خوب فرض میکنیم اینطور باشد
i give you my world for it U قول میدهم اینطور باشد مطمئن باشید
consequently <adv.> U در آنجا
at that [at that provocation] <adv.> U در آنجا
thereupon <adv.> U در آنجا
thereat <adv.> U در آنجا
subsequently <adv.> U در آنجا
as a result <adv.> U در آنجا
As far as I know . So far as I know. U تا آنجا که من می دانم
The situation there is bad. U وضعیت در آنجا بد است.
so far as I'm concerned U تا آنجا که به من مربوط می شود
as far as I'm concerned <adv.> U تا آنجا که به من مربوط می شود
According to my lights . U تا آنجا که عقلم قد می دهد
In so far as their taste would go . U تا آنجا که سلیقه شا ؟ قد می داد
To the best of my ability. For all I am worth . As far as in my lies U تا آنجا که تیغم ببرد
Have you been there recently (lately) U تازگیها آنجا رفته ای ؟
As far as I am concerened. U تا آنجا که به من مربوط می شود
Since the day he set foot there . U از روزیکه به آنجا پا نهاد
I wI'll get there somehow. U یکجوری خودم را آنجا می رسانم
Come as quickly as possible. U تا آنجا که می شود زود بیا
It took us four days to get there . U چهار روزکشید تا آنجا رسیدیم
I happened to be there when …. U اتفاقا" من آنجا بودم وقتیکه …
Left out of one place and driven away from another. <proverb> U از آنجا مانده از اینجا رانده .
CERN U یس که www اولین آنجا اختراع شد
Nobody was there but me. U هیچکسی غیر از من آنجا نبود.
corn-effect U ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
to let it get to that point U اجازه دادن که به آنجا [موقعیتی] برسد
factories U ساختمانی که در آنجا محصولات تولید می شوند
factory U ساختمانی که در آنجا محصولات تولید می شوند
Can I get there on foot? U آیا میتوانم تا آنجا پیاده بروم؟
We were there just to make up numbers. U ما آنجا فقط سیاهی لشگه بودیم
It is improper to go there uninvited. U ناخوانده رفتن با آنجا صحیح نیست
He has always lived there. U او همیشه آنجا زندگی کرده است.
lover's lane <idiom> U جای دنجی که عشاق به آنجا می روند
to turn around U برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
to turn back U برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
If it ( ever ) comes to that . U اگر چنانچه کا ربه آنجا بکشد
There they were in all their finery. U آنجا آنها در تمام زر و زیور خود بودند.
almonry U [قسمتی از ساختمان که خیرات و صدقات را در آنجا می دادند.]
Nothing has changed there. U آنجا هیچ چیز تغییر نکرده است.
Hotel accommodation is rather expensive there. U قیمت [اتاق] هتل آنجا واقعا گران است.
Nothing on earth will induce him to go there again. اگر کلاهش هم آنجا بیافتد دیگر پا نمی گذارد.
You can't get there other than by foot. U به جز پیاده جوری دیگر نمی شود به آنجا رفت.
false selvage U شیرازه تقلبی [هر نوع نخ اضافی که جزء پودهای اصلی نبوده و بدلیل تزئین و یا پوشاندن پارگی ها در محل شیرازه بدور تار پیچیده شود از این دسته محسوب شده و کاهش اصالت فرش را به همراه دارد.]
Where the carcass is there the ravens will collect together. <proverb> U هر کجا لاشه اى وجود دارد آنجا لاشخورها دور هم جمع مى شوند.
window U فضایی در صفحه نمایش که اپراتور در حال حاضر آنجا کار میکند
switching U نقط های در شبکه ارتباطی که پیام از خط وط و مدارهای مختلف در آنجا تنظیم می شوند
stopped U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stopping U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
main U مجموعه دستوراتی که بخش اصلی برنامه را می سازند و از آنجا سایر توابع فراخوانی می شوند
His sculptures blend into nature as if they belonged there. U مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
trap U نقط ه توقف انتخابی که اجرا برنامه در آنجا متوقف میشود وثباتها بررسی می شوند
stop U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stops U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
to lock somebody [yourself] out [of something] U در را روی [خود] کسی قفل کردن [و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
voices U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voice U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voicing U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
to make every effort U تک و پوی زدن [به هر دری زدن] تا آنجا که امکان پذیر باشد
stationed U میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
station U میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
stations U میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
conventional RAM U این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
conventional memory U این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
colony U گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی تابع قوانین و حکومت کشورشان در آنجا باشند
Oriental rug U فرش شرقی [از آنجا که امروزه فرش های شرقی در همه جا بافته می شوند، این لفظ به فرش دست باف که الهام گرفته از طرح های شرقی است اطلاق می شود.]
Recent search history Forum search
1she kept the polite small talk going.
0نام کلیسای اسکاتلند در جزیره ی اورکنی
0امیدوارم شمانیز از آنجا دیدن کنید
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com